۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

صعود به قله اشترانکوه

صعود به قله سنبران 4150 متر-

برنامه ۲روزه انجمن و باشگاه کوهنوردان ایلام 

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

پنجشنبه 15و جمعه 16شهریور ماه 97

سرپرست برنامه :باقر رحمانی 

تعداد افراد :13نفر  

راهنما :از درود مرتضی داوری 

با همراهی علی قدبیگی 

بر اساس برنامه تنظیمی سه ماهه تابستان باشگاه صعود به قله سن بران اشترانکوه در دستور کار بود که نظر  به اینکه بعد از برنامه صعود به قله آرارات افتاده بود  یک هفته به تاخیر افتاد 

پس از مدتها انتظار این سفر، بالاخره شرایط صعود آماده شد.

بعد از ثبت نام  تعداد افرادی که آمادگی خود را اعلام کردند  به 17 نفر رسید که ابتدا مینی بوسی تهیه و در پایان ثبت تعدادی بخاطر مشکلات انصراف دادند  13 نفر  شدیم که با پیشنهاد همنوردان مینی بوس را کنسل و با 4 دستگاه ماشین سواری قرار شد به این سفر بریم .برنامه ریزی کامل بعمل آمد و افراد بین ماشین ها تقسیم شدند و همراهانی که در ماشین ها بودند مشخص و شماره تماس صاحب ماشین ها در اختیار اعضا قرار گرفت و روز موعود فرا رسید .

ساعت  7 صبح میدان شهدا محل تجمع و حرکت ما بود  .که بعد از اینکه همه دوستان حاضر شدن و سر نشینان ماشین ها انتخاب کوله ها را در جعبه قرار دادیم و بعد از اینکه همه سوار شدن با 15 دقیقه تاخیر حرکت کردیم .ساعت 7و 15 دقیقه صبح روز پنجشنبه 15 شهریور ماه 97 از مسیر ایلام به شباب و مله مازگ و پل سیمره در محل پل سیمره توقفی کردیم وقتی همه رسیدن مجددا به راه خود بطرف خرم آباد ادامه دادیم در مسیر جاده کرمانشاه به خوزستان جاده باریک و نامناسب و تا حدودی   شلوغ بود این 60 کیلومتر را از پل سیمره تا کوهدشت بسختی  پشت سر گذاشتیم .به محل پارک کوهدشت رسیدیم در آنجا جهت صرف  صبحانه توقف نمودیم .بعد از صبحانه و استراحت کوتاهی ادامه مسیر دادیم در بین مسیر پلیس ها با ماشین شخصی در کنار جاده کمین کرده بودند ابتدا آقای مویدی را  و بعد از آن آقای رستمی جهت سبقت دویست هزار تومان جریمه کردند به هر بهانه ای رانندگان را جریمه می کردند.

مسیرمان تا درود بود و بعد از آن با راهنما هماهنگی کردیم هوا آفتابی و گرم بود . ساعت 13 به  میدان آزادگان درود رسیدیم . ناهار را در پارک آزادگان  صرف نمودیم و دو ساعتی در پارک ماندیم بعد از صرف ناهار دوستان درودی آقا علی قدبیگی و آقای مرتضی  داوری هم به ما پیوستند هر چند قبلا صعود اشترانکوه داشتیم اما لازم دانستیم که راهنمای محلی باشد و همچنین یکی از افراد بومی را هم جهت نگهبانی کوله ها در روز صعود همراه ما خود بردیم  . در بین راه در سوپر مارکتی توقف کردیم و تمام مایحتاجی که لازم داشتیم خریداری نمودیم .

ادامه مسیر دادیم تا به دو راهی میان رود رسیدیم که قرار بوداز این مسیر به روستای بیدستانه بریم که متاسفانه دو ماشین از همراهان به در بند رفته بودند ماهم مجبور شدیم به در بند بریم در دربند همه بطرف روستای بیدستانه حرکت کردیم  دیگر مسیر ما روستای طیان نبودجاده  سمت راست یعنی جنوب غربی روستای طیان ادامه دادیم .زیرا نقطه شروع صعود مابرای صعود به قله  سن بران اشترانکوه روستای بیدستانه  بود .

اشتران کوه،رشته کوهی است در استان لرستان که از بلند ترین کوهای زاگرس محسوب می شود. اشتران‌کوه از غرب به شهرستان دورود، از شمال به شهرستان ازنا و از شرق و جنوب به شهرستان الیگودرز محدود می‌شود.

این کوهستان از شمال غربی به سمت جنوب شرقی امتداد یافته است که قله های جوان و مرتفعی را شکل داده است. بلند ترین قله در این رشته کوه با ارتفاع 4150 متر « سن بُران » نام دارد. که یکی از 31 قله طرح فدراسیون می باشد .

 ما به روستای مورد نظر ، مبدا صعود رسیدیم ماشین ها را پارک کردیم و اهالی روستا جمع بودن راهنما با کسانی که الاغ داشتن هماهنگی نمود که کوله هارا تا پناهگاه حمل نمایند.

این روستای کوچک فاقد امکانات است حدود 30 کیلومتری ازنا واقع شده است و برای رسیدن به آن باید از روستای دربند گذشت، روستای دربند برعکس این روستا و  طیان دارای  سکنه زیاد و امکان و بزرگترین روستای منطقه به حساب می آید و دارای ایستگاه راه آهن است که هرشب ساعت هشت قطار تهران در این ایستگاه توقف دارد. 

همنوردانی که مسیر طیان را انتخاب می کنند می توانند در آنجا خرید کنند زیرا در روستای طیان سوپرمارکت وجود دارد و می توان برخی لوازم مورد نیاز را از آنجا تهیه نمود. این روستای کوچک دارای یک قبرستان است که در شمالی ترین نقطه و بالای روستا قرار دارد. مسیر پاکوب و شروع کوه پیمایی دقیقا در سمت راست قبرستان به صورت کاملا مشخص قراردارد که با عبور از بالای قبرستان به سمت شمال و غرب ادامه می یابد.

راه پاکوب تقریبا مشخص می باشد و در ابتدا به سمت شمال غربی و غرب ادامه مسیر داد

قبرستان طیان - ابتدای مسیرکوه پیمایی

فاصله روستا تا جانپناه گل گل حدود 3 تا 3/5 ساعت است که ما از مسیر روستای بیدستانه رفتیم .

در روستا منتظر ماندیم تا با بار برها هماهنگی نمایند راهنمای ما در این گیر و دار بود که یکی از جوانان روستا که از نظر مغزی کم داشت دور ور ما می چرخید. این جوان مرتب می خواست خودش را نشان دهد که یک دفعه به روی پشت بام رفت کنار ترانس برق فشار قوی و طنابی که به پایه آن بود باز کرد و بلند شد با یک دست سیم ترانس را گرفت متوجه فاز بعدی نبود که با جرقه زدن برق در همان بالا خشکش زد و بعد از چند ثانیه از آن بالا که ارتفاعش حدود 4 متر میشد پرت شد به کناره پشت بام و بعد داخل کوچه که مردم اهالی با داد وفریاد روی جنازه اش حاضر شدن و با ماشین یکی از اهالی  او را انتقال دادن به در بند که حدود 5 کیلومتر فاصله داشت ما هم در این گیر و دار بلاتکلیف ماندیم چون برادر صاحب الاغ ها بود که دچار حادثه شد در نهایت یکی از اهالی روستا که تراکتوری داشت آمدو گفت با تراکتور کوله را تا مسافتی که جاده داره  می برم و شما هم حرکت کنیدکه در اینجا ماندن شما صحیح نمی باشد .پیشنهاد خوبی بود کوله ها را تحویل دادیم و با راهنما از مسیر شمالی روستا براه افتادیم (در حالیکه مسیر ما دره بود.) همگی نگران اتفاقی که پیش آمده بودیم بویژه خواهران همراه که خیلی نگران بودن و گریه می کردند .حدود یک ساعت ونیم  حرکت کردیم و تراکتور هم از مسیر جاده  به منطقه مورد نظر رسید دیگر تراکتور با توجه به پایان جاده توقف نمود اتفاقا دو نوجوان که کوله کوهنوردان دیگر را به پناهگاه گل گل برده بودن در برگشت به ما رسیدن و صاحب تراکتور که از بستگانش بود کوله های ما را به آنها داد و تا پناهگاه  دیگر کوله کشی نداشتیم .بعد از ساعتی ادامه مسیر به پناهگاه رسیدیم. جای همه مان در پناهگاه می شد و دیگر چادر نزدیم و بعد از استراحت کوتاهی چند نفر از جوانان روستا آمدن و خبر دادن که حال جوان برق گرفته بد نیست و خطر مرگ رفع شده خدا را شکر کردیم .


شامی تهیه و بعد از صرف شام دورهم بودیم از استانهای دیگر هم کوهنوردانی حضور داشتند برنامه روز بعد  ساعت حرکت 3بامداد بیدار باش و  ساعت 4 حرکت اعلام شد.کوله های بزرگ را جمع و جور کردیم ودر گوشه ای گذاشتیم و هر کدام کوله ای سبک آماده نمودیم .و خوابیدیم اما متاسفانه کوهنوردانی که تازه می رسیدن رعایت نمی کردند و با سر وصدا مانع استراحت ما بودند .صدای زنگ گوشی ها بصدا در آمد و بیدار شدیم و بعد از تهیه صبحانه یکی از دوستان درودی که بعنوان نگهبان  همراه آورده بودیم . نزد کوله ها گذاشتیم(متاسفانه در کوهنوردی امنیتی که بود از بین رفته و کوله و چادر که قبلا در امان بودن الان دیگر آن هم از بین رفته )  و به کنار چشمه رفتیم .در کنار این پناهگاه چشمه ای پر آب و زلال و سرد وجود داره که سالهای قبل آبش زیاد بود اما متاسفانه بعلت کم شدن بارشها آب دیگر از لوله ها جاری نیست فقط در پائین منبع آبی روان است . ظرفهای خالی را پر کردیم زیرا  بعد از چشمه گل گل دیگر در مسیر قله تا برگشت آب نیست .راهنما آقای مرتضی داوری در مسیر قرار گرفت و 12 نفر ما هم پشت سر ایشان در صف منظمی مسیرپاکوبی نه کاملا مشخص ولی با راهنمایی خوب آقا مرتضی و با دقت قابل تشخیص ایشان به ابتدای یالی به نام گرده ماهی رسیدیم .یال  گرده ماهی را در پیش گرفتیم .ساعت 4و 15 دقیقه بود .شب بود و تاریکی دید خوبی نداشتیم .در طول مسیر با استراحت های کوتاه نفسی می گرفتیم و ادامه می دادیم .شیب  حدود 45 درجه ای بود به سنگ مثقال رسیدیم .نماز صبح را ادا نمودیم و بعد از استراحت کوتاهی ادامه مسیر دادیم تا اینکه کم کم روشنایی از شرق پدیدار شد و چراغ  پیشانی ها را خاموش کردیم. چیزی به جانپناه نمانده بود . اما شیب تند نفسمان گرفته بود نفس زنان به جانپناه چال کبود  رسیدیم حدود ساعت 7و 20 دقیقه بود تا ساعت 8 استراحت کردیم و چایی و صبحانه و تنقلاتی انرژی گرفتیم و بقیه مسیر

از چال کبود دو مسیر برای رسیدن به قله وجود دارد یکی قیف سنبران که فنی و بسیار سخته ودر زمان بارش نیاز به بستن گتر و گرامپون است و دارای شیبی زیاد که برای جمعیت زیادبا توجه به ریزش سنگ  پیشنهاد نمیشه که به یال مشرف به قله می رسه .

دیگر یال چپ چال کبود که ابتدا پاکوب خوبی با شیب ملایمی دارد

 ما این مسیر را انتخاب کردیم با رسیدن به یال دست به سنگ شروع شد باتون ها را جمع کردیم و با احتیاط کامل به ارتفاعات رسیدیم صخره ها را پشت سر گذاشتیم تا با استعانت از خداوند متعال و همراهی دوستان ساعت 10 و 20 دقیقه به قله رسیدیم .خدا را شکر نمودیم بخاطر این همه زیبایی که در اطراف مشاهده میشد دریاچه زیبای گهر و قله های دیگر اشترانکوه و چال کبود در پائین دست و روستاها و احساس خوبی داشتیم نشستیم و با آرامش کامل عکس و فیلم گرفتیم و بعد از آن تنقلات و آب و چایی و حدود ساعت 11 و 30 دقیقه مسیر برگشت با همان نظم و ترتیب صعود در پیش گرفتیم و به چال کبود رسیدیم در جانپناه استراحتی کردیم و مجددا مسیر برگشت به .گل گل از گرده ماهی که در برگشت با توجه به شیب تند آن اذیت کننده بود .دو ساعتی بطول انجامید به چشمه گل گل رسیدیم و ناهار را در پناهگاه صرف کردیم و بار برها هم آمده بودن و کوله ها را تحویل دادیم و مسیر برگشت از جانپناه بطرف روستای بیدستانه در پیش گرفتیم ساعت 19 به روستا رسیدیم مردم آبادی خوشحال بودن بخاطر اتفاقی که روز قبل پیش آمده بود .ما هم همچنین سوار بر ماشین هاشدیم و بطرف ایلام برگشتیم تا یکی دیگر از برنامه های خوب در کارنامه باشگاه ثبت و ضبط نمائیم 

در پایان جا دارد که  از همراهان عزیز خواهران گرامی و کسانی که ماشین شخصی خود را  در اختیارمان گذاشتند   تشکر نمائیم .

باقر رحمانی 17 شهریور ماه 97

۲۷ شهریور ۹۷ ، ۰۸:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سعید حسینی نسب

قله 5137 متری آرارات ترکیه

گزارش برنامه صعود به قله آرارات(ترکیه) – برنامه خارج از کشور باشگاه کوهنوردان ایلام .

زمان اجرای برنامه :28مرداد ماه 97تا 3 شهریور ,97 

قله ی آرارات  ارتفاع ۵۱۳۷ متر

همنوردان شرکت کننده:تعداد 28نفر 

سرپرست برنامه: باقر رحمانی 

راهنمای برنامه : آقای شایقی از تبریز 

سطح برنامه: یک 

، این چهارمین  بار  صعود برون مرزی انجمن و باشگاه کوهنوردان ایلام  می باشد .  پس از صعود به بسیاری از قله های کشورمان مانند دماوند،علم کوه ؛ سبلان، الوند، توچال، شیر کوه ؛اشترانکوه و بیشتر قله های داخلی   … با صعود دومین بار به قله آرارات،که قبل از سال 90   پانزده نفر از اعضای انجمن کوهنوران ایلام به قله آرارات صعود نمودندکه با تاسیس باشگاه  امسال برای دومین بار 28 نفر قله را صعود نمودند  تا بار دیگر  ثابت کنیم که کوهنوردان ایلامی توان و استعداد دارند اما باید مدیریت صحیح صورت گیرد.  

طبق برنامه تنظیمی تابستانه باشگاه کوهنوردان ایلام درپایان  مردادماه برنامه صعود به آرارات داشتیم .معمولا هر سال در برنامه قله ای خارج از کشور در برنامه سالیانه داریم که سال گذشته کازبک بود ودر سال 95 هم قله آراگاتس در ارمنستان و امسال هم با استعانت از خداوند متعال قله آرارات .

می دانیم که مناسب ترین زمان برای صعودبه آرارات،مرداد ماه می باشد .

زمان موعود فرا رسید و ثبت نام آغاز گردید .26 نفر از اعضای باشگاه ثبت  نمودند و دو نفر از همنوردان در کامیاران هم اعلام آمادگی کردند که همراه ما باشند .با باشگاه صاعدان تبریز هماهنگی شد ودر خدمت  جناب آقای شایقی بعنوان سرپرست و لیدر برنامه بودیم .

همگی گذرنامه و مبلغ هزینه اعلام شده و مدارک لازم را تحویل آقای مسعودی بعنوان خزانه دار و هماهنگ کننده دادند .و با توجه به اینکه تعداد مان در حد اتوبوس vip شد .اتوبوسی  از ایلام تا تبریز دربست گرفتیم .ساعت 8 روز 28 مرداد در میدان شهدای ایلام سوار شدیم که تعدادی از اعضای باشگاه هم جهت بدرقه حضور داشتند که باید تشکر نمائیم از این عزیزان که همیشه همراه و همگام با باشگاه هستند .


شروع برنامه آرارات روز یکشنبه بود بالاخره بعد از هماهنگی لازم با تبریز قرار شد تا تبریز با هزینه خودمان بریم و از آنجا به بعد  قرار داد داشتیم رفت و برگشت تا تبریز را  جناب آقای شایقی هماهنگی لازم انجام دهند . برای اسکان یک شب در تبریز یکی از همنوردان گرانقدر باشگاه جناب آقای حاج رضایی مکانی را با رایزنی دوستانی از تبریز تهیه و در اختیار ما قرار داد برای صعود به قله آرارات، پیش برنامه های آمادگی مثل صعود به قله های قاش مستان و یخچال  وعلم کوه  و تمرینات هوازی در طول هفته با جدیت و آمادگی بی نظیر در دستور کار داشتیم.

همگی عزم خود را جزم کرده بودیم تا به هدف زیبایی که داشتیم دست یابیم و در این راه با چند ماه تلاش بی وقفه، هر چه در توان داشتیم را انجام دادیم. صعود به قله آرارات نه تنها تجربه ای جدید از نوع خود بود، بلکه می توانست انسجام اعضا را بیشتر نماید .

بالاخره پس از اینکه همه بارها را در جعبه ماشین قرار دادند از دوستان و خانواده هایی که برای بدرقه آمده بودند خدا حافظی کردیم و از مسیر سرابله بطرف کرمانشاه براه افتادیم در اسلام آباد آقایان احمدیان و الماسی سوار شدند و  در کامیاران جناب آقای لایق رحمانی و دکتر روحانی هم به ما پیوستند.چهار  نفر از دوستان هم  با ماشین شخصی همراه ما بودند جمعا 28 نفر شدیم  که حدود  ساعت 12 روز یکشنبه به سنندج رسیدیم پارک را برای صرف ناهار در نظر داشتیم .ناهار را در آنجا صرف نمودیم و بعد از استراحت کوتاهی براه خود ادامه دادیم در بین راه بچه ها با هم بحث و گفتگو می کردند بعضی مواقع هم آواز سر می دادند تا مسیر طولانی ایلام به تبریز طی نمایند به تبریز رسیدیم حدود ساعت ده شب بود آدرس محل را جویا شدیم و به آنجا رفتیم جای مناسبی بود برای همه ما تخت و پتو وجود داشت دیگر نیازی به باز کردن کوله و کیسه خواب نبود بعد از استقرار شامی تهیه کردیم و خوابیدیم قرارمان با آقای شایقی ساعت 5 صبح بود بیدار شدیم و بعد از صرف صبحانه سوار براتوبوسی که قرار بود مارا به مرز ببرد شدیم حدود ساعت 11 به مرز رسیدیم.

حس خاصی داشتیم، تجربه ی متفاوتی بود و می توان گفت در میان آن همه شور و شوق کمی هم استرس و نگرانی وجود داشت. شاید یکی از دلایلش شرایط کمی نا امنی ترکیه بود که همیشه  مشکل  بوده.  اما با کمی پرس و جو از مسئول برنامه  صعود تیم جناب آقای شایقی ، که ماه پیش باز تیمی را جهت صعود برده بود خیالمان راحت شد ..

 اتوبوس، یک توقف نیم ساعته ای  دربین راه برای تهیه آذوقه داشت آنچه بچه ها لازم داشتند خریداری نمودند .حرکت کردیم به مرز   رسیدیم و با چند دستگاه  سواری که مسئول برنامه تهیه کرده بود  به ورودی  مرز بازرگان رفتیم . در همان ورودی تعدادی از جوانان مشغول جا سازی سیگار بودند .و مرتب بدون نوبت خارج از صف در رفت و آمد بودن سیگار را جا سازی می کردندو کارتن ها را پرت می کردند و با آزار و اذیت مسافرین کار قاچاق سیگار را انجام می دادند و مامورین هم نظاره گر بودند .پس از پرداخت عوارض (220000هزار تومان ) و کنترل گذرنامه ها حدود یک ساعتی طول کشید تا از مرز  بازرگان خارج   شدیم مسافت سالن تا محل سوار شدن زیاد بود و کوله ها سنگین و وسیله ای جهت جابجایی وجود نداشت خانمها اذیت می شدند به کمک هم کوله ها را تا محل پارک ماشین هایی که قبلا لیدرهماهنگی کرده بود . بردیم 

سوار برماشین های ونی که قرار بود ما را تا هتل ببرند شدیم .حدود 40 کیلومتر از مرز تا هتل فاصله بود. کوله ها جا را بر ما تنگ کرده بودن در صورتیکه باید کوله را که حجم آنها زیاد بود در وانتی یا نیسانی قرار می دادند که متاسفانه این ناهماهنگی مشاهده شد.که بسختی این مسیر را تا هتل طی کردیم اما حس خوبی داشتیم در مسیر جاده که می رفتیم قله های آرارات همراه ما بودند. و عشق قله همه چیز را از یاد می برد .در نهایت عصر به هتل آرارات در شهر دوغو بایزید  رسیدیم .اتاق های دو نفره و یه نفره و چهاره نفره در اختیار اعضا قرار گرفت .

و ساعتی استراحت کردیم و بعد طبق برنامه تنظیمی ساعت 6 بوقت ترکیه جهت بازدید از قلعه سلطان سلیم با چند ون عازم شدیم عظمت و زیبایی قلعه ساعتی ما را به خود مشغول نمود بعد از گرفتن عکس و مشاهده این همه زیبایی مجددا به هتل برگشتیم .بعد از صرف شام در خیابانهای حوالی هتل و گردش برگشتیم و شب را در هتل به صبح رساندیم .ساعت 5 بیدار باش و ساعت 6 صبح بعد از اینکه لباس اضافی را در انبار هتل گذاشتیم با همان ماشین های ون بعد از پیمایش حدود یکساعت به پای کار رفتیم بچه های چون زودتر رسیده بودن در این فرصت حدود 20 دقیقه  نرمش کردیم با رسیدن لیدر و اسب ها کوله ها را تحویل بار بران دادیم و برای هر کوله مبلغ 100لیر پرداخت کردیم که با پول ایران 180 هزار تومان برای رفت و برگشت  میشد  و با کوله سبک در صفی منظم و مستقل (28نفر)براه افتادیم چون از استانها و شهرهای دیگر هم پراکنده حدود 30 نفر در این برنامه شرکت داشتند لیدر بعنوان سرقدم ادامه مسیر داد و ماهم در گروه دوم با سرقدمی جناب آقای تقی پور و خانم آسمون و عقبداری آقایان طلایی و فیض الهی و خط نگهداری جوان شایسته و توانمند باشگاه جناب آقای عبداله غیاثی مربی فنی جناب آقای نریمان جمشیدی و تصویر برداری همنوردگرنقدر و توانای تیم سید سعید حسینی نسب .برنامه روز اول صعود به ارارات رسما در روز دوشنبه 29 مرداد شروع شد .


مجموعا 65 نفری با عوامل برنامه می شدیم .بعد ازحدود  3 ساعت کوهپیمایی به کمپ اول رسیدیم .ارتفاع حدود 3330متر نشان می داد اسب ها هم همزمان رسیدن و کوله ها را تحویل گرفتیم و چادرها بر پا نمودیم. و چایی دم کردیم  .بعد از استراحت کوتاهی و رفع  خستگی دور چادرها را برای اطمینان کندیم چون اعتماد نداشتیم که شب باران نباشه .مکانی که انتخاب کرده بودند جالب بود دشتی صاف و تا حدود سبز .خوشبختانه آب هم وسیله شلنگی تا کنار چادرها آورده بودند و مشکل کم آبی حل شده بود .عصر بچه ها در کنار چادر لیدر جناب آقای شایقی تجمع نمودند و جهت سرگرمی شروع کردن به مشاهره از همه استانها کوهنورد داشتیم بچه های کرمانشاه هم مجلس را گرم کرده بودند به نوبت شعر می  گفتند نوبت به ما رسید متاسفانه نوازندگان و بچه ها شاد همراهمان نبودند آقای دشتی پور تا حدود جای خالی آنها را پر نمود چند دقیقه ای با آن صدای زیبایش مجلس را گرم نمود.

 عده ای به رقص کردی پرداختند تا دم غروب دورهم بودیم وبعد لیدر برنامه خاموشی را ساعت 9 شب اعلام کرد مجبور شدیم سریع شامی درست کنیم .بعد از صرف شام هر کدام به چادرها رفتند و خوابیدیم.

 برنامه ی روز دوم .کوهنوردی تا کمپ 2 بود  ساعت 8صبح  ساعت حرکت اعلام شده بود اما دوستان کوهنورد از ساعت 6 بیدار بودند و با سر وصدای خواب را از بقیه گرفته بودند.بیدار شدیم و بعد از صرف صبحانه چادر ها را جمع و جور کردیم و کوله را بستیم و تحویل بار برها دادیم و با کوله سبک ادامه مسیر از کمپ یک به طرف کمپ دو دادیم شیب تندتر می شد. و سنگلاخی بود .سرقدم برنامه بیشتر مسیر ها از مسیرهای پاکوب نمی رفت .حدود یک ساعتی در شیب تند و سنگلاخی رفتیم وتا به محل مناسبی برای استراحت توقف نمودیم حدود ده دقیقه زمان استراحت اعلام شد.چایی و تنقلات و میوه ای صرف نمودیم و با انرژی بیشتری به راه خود ادامه دادیم کمپ 2 از دور نمایان بود اما شیب بیشتر و تند تر می شد .به محل کمپ دو رسیدیم امکانات خاصی نداشت فقط چادر باربرها و آبی هم جاری بود .ارتفاع حدود 4150 متری جی پی اس نشان می داد جا به اندازه همه نبود به هرصورت در میان شن و سنگ چادرها را برپا نمودیم بعد از تهیه چایی و صرف  غذا برای روز سوم خودمان را آماده می کردیم هوا کم کم داشت سرد و طوفانی می شدعصری حدود نیم ساعتی  باران و تگرگ بارید لباس های گرم  را پوشیدیم و حال بعضی از دوستان بعلت کمبود اکسیژن مناسب نبود شب را به ساعت یک رساندیم سر وصدای همنوردان علامت بیدار باش بود.سریع وسایل لازم را در کوله حمله گذاشتیم و چادرها را بستیم ساعت 2 بامدادبا صدای سوت لیدر چراغ پیشانی ها روشن کردیم و در محلی همگی جمع شدیم .بعد از گرفتن آمار و شمارش دقیق حرکت کردیم .

ساعت 2و 15 دقیقه بود اعضای گروه ما 28 نفر مستقل به اتفاق تیم سی نفره  از دیگر استانها در صفی طولانی به سمت قله حرکت کردیم.

 به علت زیاد بودن اعضا، به آهستگی حرکت میکردیم. اما در اول کار برای گرم شدن بدن، بد هم نبود. اولین استراحت را ساعت 4 صبح به مدت ۱۰ دقیقه داشتیم. هوا سرد بود استراحت بدمان را سردتر می کرد کمی تنقلات و نوشیدنی خوردیم و مجددا حرکت کردیم. شیب مسیر کم کم بیشتر می شد و نفسها تندتر  به طوریکه حس می کردیم  رفته رفته شیب بیشتر می شد.و چاره ای نداشتیم بعضی آمادگی کامل نداشتند و تعداد هم زیاد بود حدود 65 نفر می شدیم. 

 زمان های استراحت بسیار مناسب بود و انرژی از دست رفته را به بچه ها باز می گرداند. هوا سرد وسردتر می شد اما کوهنوردی، مثل همیشه برای همه مان لذت بخش بود. خصوصا که هدف بزرگی داشتیم و مصمم بودیم که همگی بر فراز آرارات بایستیم.

مسیر را با انرژی بالا می رفتیم.

مه غلیظی منطقه را فرا گرفت هد لایت ها هم بر اثر سردی هوا شارژشان داشت تمام می شد به سختی می توانستیم پنج متر جلوتر را ببینیم. خوشبختانه در هیچ کدام از اعضای گروه علائم ارتفاع زدگی وجود نداشت.به آرامی به سمت قله پیش می رفتیم تا انرژی خود را از دست ندهیم. از میان تنقلاتی که همراه داشتیم شربت لیمو عسل نوشیدنی بسیار مناسبی برای صعود به ارتفاعات بود و بسیار به ما کمک کرد. پس از سه ساعت کوهنوردی در مه و هوای سرد آرارات، به یخچال معروف قبل از قله رسیدیم. این یخچال چهار فصل است و در اکثر مواقع فقط با کرامپون می توان آن را پیمود. ما نیز کرامپون ها را به کفش هایمان بستیم و آماده ی حرکت شدیم. بعضی کرامپون نداشتند آقای شایقی آنها را یک در میان در بین صف تقسیم کرد .مسیر زیادی نمانده بود و خوشبختانه حال همگی ما خوب بود. با کرامپون شش شاخه بسیار راحت می شد آن یخچال را پیمود.

 پس از گذشت یک ساعت، همگی دست در دست هم دادیم و پا بر قله ی آرارات گذاشتیم. آرارات را فتح نکر دیم بلکه عظمت و بزرگیش ما را در آغوش گرفت و پذیرفت اشک شوق را در چشمان خیلی از کوهنوردان روی قله می توانستیم ببینیم. همه به هم تبریک می گفتند. شاید بتوان حس آن لحظه را اینگونه توصیف کرد:

"حسی که یک کوهنورد روی قله دارد؛ احساس می کند تمام تلاشش نتیجه داده، احساس میکند توانسته، و این توانستن خیلی خوب و دلنشین است. 

. عکس های یادگاری را که گرفتیم، ساعت ۹:۱۵ به سمت پایین حرکت کردیم.مسیر فرود، دقیقاً از همان مسیر صعود بود.

حدود ساعت  12 به کمپ ۲ رسیدیم. یک ساعت وقت داشتیم که ناهار بخوریم و  چادر ها را جمع کنیم ، ناهار خوردیم، کوله ها را بسته و آماده تحویل دادن به قاطر کردیم. خسته بودیم اما حس خوب صعود به آرارات تقریباً این خستگی را محو می کرد. ساعت :13  از کمپ ۲ حرکت کردیم و ساعت ۱۵:۲۰ به کمپ یک  رسیدیم. منتظر ماندیم تا بعضی از بچه ها که مشکل پا داشتند هم برسند و همگی با هم به سمت پایین حرکت کنیم. کمی در کمپ یک استراحت کردیم و یک ساعت بعد به سمت پای کار حرکت کردیم.

ساعت های پایانی قبل از رسیدن به پای کار، همگی خسته بودیم و سرانجام ساعت 20 به پای کار رسیدیم؛ کوله هایمان آماده بودند و ماشین ها منتظرمان.  به محض رسیدن ما به ماشین ها با یک هندوانه شیرین و قرمز از ما پذیرایی کردند. ماشین ها به سمت هتل حرکت کردند. 14 نفر در یک ون سوار می شدند تعداد ما زیاد بود درنتیجه تعداد ماشین ها زیاد بودن  ساعت حدود 22به هتل رسیدیم، کلید اتاق را تحویل گرفتیم و بعد از حمام و عوض کردن لباس جهت صرف شام به خیابان رفتیم اکثر مغازه ها بسته بودند.

 تک و توکی باز بودن شام  خوردیم و به هتل برگشتیم ساعتی در سالن هتل که وای فاش هم روشن بود عکس ها را ردو بدل کردیم و هرکدام به اتاق خودمان رفتیم و خوابیدیم روز بعد جشن صعود در سالن هتل برگزار می شد که دوستان ما با اجازه لیدر به شهر اقدیر(ایغدیر igdir) جهت خرید می رفتند .

دو ماشین ون با هزینه شخصی خارج از برنامه کرایه کردیم و حدود دوساعت فاصله به شهر مورد نظر رفتیم اما با توجه به ارزش ریال و حتی لیر قدرت خرید نداشتیم مجبور شدیم برای رفع رجوع مقداری خرید کنیم تا ساعت 14 در شهر گشتیم و بعد از صرف ناهار به دوغوبایزید برگشتیم و با تحویل گرفتن کوله و بارها مجددا سوار بر دو ماشین ون و به مرز آمدیم.

روز برگشت( شنبه 3 شهریور ماه97 )

بود   پس از انجام تشریفات گمرکی، ساعت 17وارد ایران شدیم.قبلا با اتوبوس هماهنگی شده بود که منتظر ما بود لیرها را تبدیل به ریال کردیم و سوار بر اتوبوس بطرف تبریز حرکت کردیم .به ترمینال تبریز رسیدیم حدود ساعت 23 بود .اتوبوس vipکه از ایلام دربست گرفته بودیم حاضر بود و سوار شدیم بطرف ایلام فرصت نداشتیم شام بخوریم بچه ها عجله می کردند بعضی کارمند بودند و روز یکشنبه باید در محل کار حاضر می شدند بیسکویت و تنقلات با آب میوه ای جانشین شام نمودیم و همگی خوابیدن صبح روز یکشنبه به سنندج رسیدیم جهت صبحانه جای مناسبی نبود پیشنهاد گردنه مروارید دادم و دوستان پذیرفتند حدود 40 کیلومتری مانده بود جاده پر پیچ و خم سنندج و دو تونل کوتاه را پشت سر گذاشتیم و به گردنه مروارید رسیدیم جای مناسبی بود چشم انداز خوبی داشت صبحانه کامل آماده نمود با سفارش جناب آقایان لایق رحمانی و دکتر روحانی که همنورد ما بودن برای آرارات که در کامیاران به ما ملحق شده بودند تعارف زیادی کردن که در کامیاران بمانیم اما دوستان نپذیرفتند .در هر صورت تلافی شام را در آوردیم شیر و تخم مرغ و نیمرو  عسل و ماست محلی بسیار دلپذیر بود .بعد از صرف صبحانه همنوردان کامیاران با ماشین سواری که به استقبالشان آمده بودند بعد از خدا حافظی جدا شدند و ما سوار بر اتوبوس به ایلام برگشتیم که تعدادی از  همنورد ارجمند به استقبال صعود کنندگان آمده بودند ودر میدان شهدای ایلام ساعت 14 روز یکشنبه از اتوبوس پیاده و در میان آغوش گرم عزیزان برنامه صعود  پایان یافت تا یکی دیگر از افتخارات باشگاه کوهنوردان ایلام در کارنامه خود ثبت نماید .نقطه ای که در آن لحظه با خاطراتی خوب از یک صعود از هم جدا شدیم .

در پایان در حدی نیستم که تشکر کنم .بزرگواری و همراهی و از خود گذشتی همنوردانم چنان افزون و بی شماره که این برنامه به نحو احسن اجرا شدکه توصیف نتوان کرد .خداوند عزت و سر افرازی به همه عنایت فرماید انشااله 

تا برنامه دیگر و صعودی دیگر خدا نگهدار 

باقر رحمانی 97/06/04


۱۰ شهریور ۹۷ ، ۲۲:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سعید حسینی نسب