صعود به قله سنبران 4150 متر-

برنامه ۲روزه انجمن و باشگاه کوهنوردان ایلام 

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

پنجشنبه 15و جمعه 16شهریور ماه 97

سرپرست برنامه :باقر رحمانی 

تعداد افراد :13نفر  

راهنما :از درود مرتضی داوری 

با همراهی علی قدبیگی 

بر اساس برنامه تنظیمی سه ماهه تابستان باشگاه صعود به قله سن بران اشترانکوه در دستور کار بود که نظر  به اینکه بعد از برنامه صعود به قله آرارات افتاده بود  یک هفته به تاخیر افتاد 

پس از مدتها انتظار این سفر، بالاخره شرایط صعود آماده شد.

بعد از ثبت نام  تعداد افرادی که آمادگی خود را اعلام کردند  به 17 نفر رسید که ابتدا مینی بوسی تهیه و در پایان ثبت تعدادی بخاطر مشکلات انصراف دادند  13 نفر  شدیم که با پیشنهاد همنوردان مینی بوس را کنسل و با 4 دستگاه ماشین سواری قرار شد به این سفر بریم .برنامه ریزی کامل بعمل آمد و افراد بین ماشین ها تقسیم شدند و همراهانی که در ماشین ها بودند مشخص و شماره تماس صاحب ماشین ها در اختیار اعضا قرار گرفت و روز موعود فرا رسید .

ساعت  7 صبح میدان شهدا محل تجمع و حرکت ما بود  .که بعد از اینکه همه دوستان حاضر شدن و سر نشینان ماشین ها انتخاب کوله ها را در جعبه قرار دادیم و بعد از اینکه همه سوار شدن با 15 دقیقه تاخیر حرکت کردیم .ساعت 7و 15 دقیقه صبح روز پنجشنبه 15 شهریور ماه 97 از مسیر ایلام به شباب و مله مازگ و پل سیمره در محل پل سیمره توقفی کردیم وقتی همه رسیدن مجددا به راه خود بطرف خرم آباد ادامه دادیم در مسیر جاده کرمانشاه به خوزستان جاده باریک و نامناسب و تا حدودی   شلوغ بود این 60 کیلومتر را از پل سیمره تا کوهدشت بسختی  پشت سر گذاشتیم .به محل پارک کوهدشت رسیدیم در آنجا جهت صرف  صبحانه توقف نمودیم .بعد از صبحانه و استراحت کوتاهی ادامه مسیر دادیم در بین مسیر پلیس ها با ماشین شخصی در کنار جاده کمین کرده بودند ابتدا آقای مویدی را  و بعد از آن آقای رستمی جهت سبقت دویست هزار تومان جریمه کردند به هر بهانه ای رانندگان را جریمه می کردند.

مسیرمان تا درود بود و بعد از آن با راهنما هماهنگی کردیم هوا آفتابی و گرم بود . ساعت 13 به  میدان آزادگان درود رسیدیم . ناهار را در پارک آزادگان  صرف نمودیم و دو ساعتی در پارک ماندیم بعد از صرف ناهار دوستان درودی آقا علی قدبیگی و آقای مرتضی  داوری هم به ما پیوستند هر چند قبلا صعود اشترانکوه داشتیم اما لازم دانستیم که راهنمای محلی باشد و همچنین یکی از افراد بومی را هم جهت نگهبانی کوله ها در روز صعود همراه ما خود بردیم  . در بین راه در سوپر مارکتی توقف کردیم و تمام مایحتاجی که لازم داشتیم خریداری نمودیم .

ادامه مسیر دادیم تا به دو راهی میان رود رسیدیم که قرار بوداز این مسیر به روستای بیدستانه بریم که متاسفانه دو ماشین از همراهان به در بند رفته بودند ماهم مجبور شدیم به در بند بریم در دربند همه بطرف روستای بیدستانه حرکت کردیم  دیگر مسیر ما روستای طیان نبودجاده  سمت راست یعنی جنوب غربی روستای طیان ادامه دادیم .زیرا نقطه شروع صعود مابرای صعود به قله  سن بران اشترانکوه روستای بیدستانه  بود .

اشتران کوه،رشته کوهی است در استان لرستان که از بلند ترین کوهای زاگرس محسوب می شود. اشتران‌کوه از غرب به شهرستان دورود، از شمال به شهرستان ازنا و از شرق و جنوب به شهرستان الیگودرز محدود می‌شود.

این کوهستان از شمال غربی به سمت جنوب شرقی امتداد یافته است که قله های جوان و مرتفعی را شکل داده است. بلند ترین قله در این رشته کوه با ارتفاع 4150 متر « سن بُران » نام دارد. که یکی از 31 قله طرح فدراسیون می باشد .

 ما به روستای مورد نظر ، مبدا صعود رسیدیم ماشین ها را پارک کردیم و اهالی روستا جمع بودن راهنما با کسانی که الاغ داشتن هماهنگی نمود که کوله هارا تا پناهگاه حمل نمایند.

این روستای کوچک فاقد امکانات است حدود 30 کیلومتری ازنا واقع شده است و برای رسیدن به آن باید از روستای دربند گذشت، روستای دربند برعکس این روستا و  طیان دارای  سکنه زیاد و امکان و بزرگترین روستای منطقه به حساب می آید و دارای ایستگاه راه آهن است که هرشب ساعت هشت قطار تهران در این ایستگاه توقف دارد. 

همنوردانی که مسیر طیان را انتخاب می کنند می توانند در آنجا خرید کنند زیرا در روستای طیان سوپرمارکت وجود دارد و می توان برخی لوازم مورد نیاز را از آنجا تهیه نمود. این روستای کوچک دارای یک قبرستان است که در شمالی ترین نقطه و بالای روستا قرار دارد. مسیر پاکوب و شروع کوه پیمایی دقیقا در سمت راست قبرستان به صورت کاملا مشخص قراردارد که با عبور از بالای قبرستان به سمت شمال و غرب ادامه می یابد.

راه پاکوب تقریبا مشخص می باشد و در ابتدا به سمت شمال غربی و غرب ادامه مسیر داد

قبرستان طیان - ابتدای مسیرکوه پیمایی

فاصله روستا تا جانپناه گل گل حدود 3 تا 3/5 ساعت است که ما از مسیر روستای بیدستانه رفتیم .

در روستا منتظر ماندیم تا با بار برها هماهنگی نمایند راهنمای ما در این گیر و دار بود که یکی از جوانان روستا که از نظر مغزی کم داشت دور ور ما می چرخید. این جوان مرتب می خواست خودش را نشان دهد که یک دفعه به روی پشت بام رفت کنار ترانس برق فشار قوی و طنابی که به پایه آن بود باز کرد و بلند شد با یک دست سیم ترانس را گرفت متوجه فاز بعدی نبود که با جرقه زدن برق در همان بالا خشکش زد و بعد از چند ثانیه از آن بالا که ارتفاعش حدود 4 متر میشد پرت شد به کناره پشت بام و بعد داخل کوچه که مردم اهالی با داد وفریاد روی جنازه اش حاضر شدن و با ماشین یکی از اهالی  او را انتقال دادن به در بند که حدود 5 کیلومتر فاصله داشت ما هم در این گیر و دار بلاتکلیف ماندیم چون برادر صاحب الاغ ها بود که دچار حادثه شد در نهایت یکی از اهالی روستا که تراکتوری داشت آمدو گفت با تراکتور کوله را تا مسافتی که جاده داره  می برم و شما هم حرکت کنیدکه در اینجا ماندن شما صحیح نمی باشد .پیشنهاد خوبی بود کوله ها را تحویل دادیم و با راهنما از مسیر شمالی روستا براه افتادیم (در حالیکه مسیر ما دره بود.) همگی نگران اتفاقی که پیش آمده بودیم بویژه خواهران همراه که خیلی نگران بودن و گریه می کردند .حدود یک ساعت ونیم  حرکت کردیم و تراکتور هم از مسیر جاده  به منطقه مورد نظر رسید دیگر تراکتور با توجه به پایان جاده توقف نمود اتفاقا دو نوجوان که کوله کوهنوردان دیگر را به پناهگاه گل گل برده بودن در برگشت به ما رسیدن و صاحب تراکتور که از بستگانش بود کوله های ما را به آنها داد و تا پناهگاه  دیگر کوله کشی نداشتیم .بعد از ساعتی ادامه مسیر به پناهگاه رسیدیم. جای همه مان در پناهگاه می شد و دیگر چادر نزدیم و بعد از استراحت کوتاهی چند نفر از جوانان روستا آمدن و خبر دادن که حال جوان برق گرفته بد نیست و خطر مرگ رفع شده خدا را شکر کردیم .


شامی تهیه و بعد از صرف شام دورهم بودیم از استانهای دیگر هم کوهنوردانی حضور داشتند برنامه روز بعد  ساعت حرکت 3بامداد بیدار باش و  ساعت 4 حرکت اعلام شد.کوله های بزرگ را جمع و جور کردیم ودر گوشه ای گذاشتیم و هر کدام کوله ای سبک آماده نمودیم .و خوابیدیم اما متاسفانه کوهنوردانی که تازه می رسیدن رعایت نمی کردند و با سر وصدا مانع استراحت ما بودند .صدای زنگ گوشی ها بصدا در آمد و بیدار شدیم و بعد از تهیه صبحانه یکی از دوستان درودی که بعنوان نگهبان  همراه آورده بودیم . نزد کوله ها گذاشتیم(متاسفانه در کوهنوردی امنیتی که بود از بین رفته و کوله و چادر که قبلا در امان بودن الان دیگر آن هم از بین رفته )  و به کنار چشمه رفتیم .در کنار این پناهگاه چشمه ای پر آب و زلال و سرد وجود داره که سالهای قبل آبش زیاد بود اما متاسفانه بعلت کم شدن بارشها آب دیگر از لوله ها جاری نیست فقط در پائین منبع آبی روان است . ظرفهای خالی را پر کردیم زیرا  بعد از چشمه گل گل دیگر در مسیر قله تا برگشت آب نیست .راهنما آقای مرتضی داوری در مسیر قرار گرفت و 12 نفر ما هم پشت سر ایشان در صف منظمی مسیرپاکوبی نه کاملا مشخص ولی با راهنمایی خوب آقا مرتضی و با دقت قابل تشخیص ایشان به ابتدای یالی به نام گرده ماهی رسیدیم .یال  گرده ماهی را در پیش گرفتیم .ساعت 4و 15 دقیقه بود .شب بود و تاریکی دید خوبی نداشتیم .در طول مسیر با استراحت های کوتاه نفسی می گرفتیم و ادامه می دادیم .شیب  حدود 45 درجه ای بود به سنگ مثقال رسیدیم .نماز صبح را ادا نمودیم و بعد از استراحت کوتاهی ادامه مسیر دادیم تا اینکه کم کم روشنایی از شرق پدیدار شد و چراغ  پیشانی ها را خاموش کردیم. چیزی به جانپناه نمانده بود . اما شیب تند نفسمان گرفته بود نفس زنان به جانپناه چال کبود  رسیدیم حدود ساعت 7و 20 دقیقه بود تا ساعت 8 استراحت کردیم و چایی و صبحانه و تنقلاتی انرژی گرفتیم و بقیه مسیر

از چال کبود دو مسیر برای رسیدن به قله وجود دارد یکی قیف سنبران که فنی و بسیار سخته ودر زمان بارش نیاز به بستن گتر و گرامپون است و دارای شیبی زیاد که برای جمعیت زیادبا توجه به ریزش سنگ  پیشنهاد نمیشه که به یال مشرف به قله می رسه .

دیگر یال چپ چال کبود که ابتدا پاکوب خوبی با شیب ملایمی دارد

 ما این مسیر را انتخاب کردیم با رسیدن به یال دست به سنگ شروع شد باتون ها را جمع کردیم و با احتیاط کامل به ارتفاعات رسیدیم صخره ها را پشت سر گذاشتیم تا با استعانت از خداوند متعال و همراهی دوستان ساعت 10 و 20 دقیقه به قله رسیدیم .خدا را شکر نمودیم بخاطر این همه زیبایی که در اطراف مشاهده میشد دریاچه زیبای گهر و قله های دیگر اشترانکوه و چال کبود در پائین دست و روستاها و احساس خوبی داشتیم نشستیم و با آرامش کامل عکس و فیلم گرفتیم و بعد از آن تنقلات و آب و چایی و حدود ساعت 11 و 30 دقیقه مسیر برگشت با همان نظم و ترتیب صعود در پیش گرفتیم و به چال کبود رسیدیم در جانپناه استراحتی کردیم و مجددا مسیر برگشت به .گل گل از گرده ماهی که در برگشت با توجه به شیب تند آن اذیت کننده بود .دو ساعتی بطول انجامید به چشمه گل گل رسیدیم و ناهار را در پناهگاه صرف کردیم و بار برها هم آمده بودن و کوله ها را تحویل دادیم و مسیر برگشت از جانپناه بطرف روستای بیدستانه در پیش گرفتیم ساعت 19 به روستا رسیدیم مردم آبادی خوشحال بودن بخاطر اتفاقی که روز قبل پیش آمده بود .ما هم همچنین سوار بر ماشین هاشدیم و بطرف ایلام برگشتیم تا یکی دیگر از برنامه های خوب در کارنامه باشگاه ثبت و ضبط نمائیم 

در پایان جا دارد که  از همراهان عزیز خواهران گرامی و کسانی که ماشین شخصی خود را  در اختیارمان گذاشتند   تشکر نمائیم .

باقر رحمانی 17 شهریور ماه 97